دست نوشته
دوشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه...
لحظات آخر عمرم را میگذرانم و می دانم که این شبها شهدا منتظرم هستند و باید عروج کرد که دیگر در دنیا ماندن فایده ای ندارد.
عده ی قلیلی از ما به جا مانده اند و سنگرها حالت خیمه های کربلا را به خود گرفته اند،
نمی دانم چرا طپش قلبم افزایش پیدا کرده است...
مثل اینکه آوایی مرا به سوی خود میخواند و طعم دل انگیز بهشت مشامم را خوشبو ساخته و بوی عطرش آنچنان مستم کرد که از خود بیخود شدم...
دیگر همه او شدم...برای لقاء و دیدارش مجنون وار در بیابانها سرگردانم،
تشنگی مرا غلبه کرده است و فقط شربت شیرین و گوارای شهادت می تواند مرا سیراب کند...
آن هم جامش در دست حسین باشد...وه...چه زیباست...
از دست نوشته های شهید سیدعباس موسوی
۹۴/۱۱/۰۵